به گزارش شهرآرانیوز؛ «در حال حاضر مشترک موردنظر پاسخ گو نیست. لطفا بعدا تماس بگیرید.» نخستین تماس تلفنی مان که بی پاسخ ماند، خسته از پیگیریهای کم ثمر، همه سردواندنهای دستگاههای اجرایی را مرور کردیم و با خودمان گفتیم: لابد این هم یکی مثل بقیه. چند دقیقه بعد برخلاف انتظار، تماس گرفت و پرسید: چه فرمایشی داشتید؟ موضوع را که گفتیم به راحتی دعوتمان برای یک گپ خودمانی درباره خودکشی را قبول کرد و برای کمتر از ۲۴ ساعت بعد، قرار گذاشت. بخشهایی از گفت وگوی ما را با دکتر مجید فولادیان، استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، در ادامه میخوانید.
از سال ۹۰ درگیر مطالعه آسیبهای اجتماعی مثل خودکشی شده اید. از تجربه هایتان بگویید.
برای خودکشی دو داده در کشور داریم. یکی آمار خودکشیهای منجر به مرگ است که پزشکی قانونی دارد و شاید بتوانید پیدا کنید. دیگری آمار اقدام به خودکشی است که داده مهم تری است و دانشگاه علوم پزشکی دارد و دراختیار هرکسی نیست و به سختی دراختیار قرار میگیرد. در گزارش هایم بخشی از دادههای مربوط به سالهای ۹۲ و ۹۳ را منتشر کردم. گزارش دیگری هم هست که به زودی آن را منتشر میکنم.
ما در پیداکردن دادههای گزارشمان با دشواریهای زیادی مواجه شدیم. به نظرتان چرا کسی دلش نمیخواهد از این آسیب اجتماعی حرفی بزند؟
اگر منظورتان مسئولان است، چون به مسائل اجتماعی ابعاد امنیتی میدهند. میخواهند داده ها، مثلا درمورد خودکشی یا اقدام به خودکشی بیرون نرود تا گزارش منفیای از ایران منتشر نشود. به نظرم کار کاملا اشتباهی است، چون تا وقتی دادههای دقیقی درمورد مسائل اجتماعی نداشته باشیم، نمیتوانیم برای حل آنها وارد حوزه سیاست گذاری شویم.
شاید فکر میکنند لازم نیست مردم خبردار شوند و همین که خودشان میدانند، کافی است.
همین طور است. میگویند ما خودمان دادهها را داریم و کسانی که باید مطلع باشند مسئولان هستند؛ آن هم فقط یک سطح از مسئولان. این درست نیست. همه ازجمله محققان باید در جریان دادهها قرار بگیرند تا به مسائل اجتماعی حساس شوند.
اگر به خودکشی فکر میکنید: با اورژانس اجتماعی با شماره تلفن ۱۲۳ تماس بگیرید
حتی شما هم به عنوان محقق دچار چالش شدید؟
بله. دسترسی به دادهها برای من هم چند ماه زمان میبرد و باید دهها بار پیگیری کنم؛ حتی در پروژههای رسمی و متعلق به نهادهای دولتی. مثلا الان دارم پروژهای را برای تحلیل چندسطحی آسیبهای اجتماعی انجام میدهم. یک سال است که درگیر پیداکردن دادهها هستم. خودکشی هم یکی از آسیب هاست که آخرش هم آمار ندادند و مجبور شدم سراغ راه دیگری بروم.
سکوت کسانی که تجربه اقدام به خودکشی داشته اند و خانواده هایشان، چطور؟
سکوت میکنند، چون خودکشی در ایران یک گناه بسیار بزرگ شمرده میشود و یک نوع تابو است؛ بنابراین افراد به سختی حاضرند درباره تجربه شان حرف بزنند. شاید در کشورهای غیراسلامی، چنین حالتی نباشد.
در آمارهای رسمی آمده که شیب خودکشی در کشور، هرچند کُند، رو به افزایش است. فکر میکنید چرا؟
خودکشی مثل بقیه مسائل اجتماعی، پیچیده است و تحت تاثیر عوامل متعددی اتفاق میافتد؛ مثلا در جامعه ما بنا بر گزارشهای رسمی، میزان امید به آینده در ۴ سال اخیر به شکل عجیبی کاهش پیدا کرده است. این کاهش یک باره، دشواریهای اقتصادی، گسستهای فرهنگی و نسلی و جدا شدن افراد از ساختارهای سنتی گذشته، باعث میشود که راحتتر به سمت خودکشی بروند.
ما در بررسی هایمان، یک ساختار نظاممند برای حمایت از افراد با تجربه خودکشی و خانواده هایشان ندیدیم. شما چطور؟
در باب خودکشی اتفاقا برخلاف خیلی از آسیبهای دیگر، دستگاه متولی به آن مفهوم، وجود ندارد. مثلا مسئله روسپیگری، دختران فراری، کودکان کار و...، دستگاه متولی دارد، اما من ندیدم برای حمایت از کسانی که اقدام به خودکشی کرده اند، نهادی متولی باشد. اگر کسی با بهزیستی تماس بگیرد، مشاوره میدهد، ولی حمایت به آن معنا وجود ندارد، مگر اینکه مورد، جزو طبقات فرودست باشد. مسئله اینجاست که خودکشی مربوط به همه طبقات است، نه فقط طبقه فرودست. هرکدام با الگویی متفاوت و هیچ نهادی هم متولی حمایت از اینها نیست. ما جامعهای پرتراکم از آسیبهای اجتماعی هستیم و حتی اگر بهزیستی را متولی بدانیم- دستگاهی که به لحاظ بودجه و امکانات، ضعیف و بار وظایفش سنگین است- به این نتیجه میرسیم که شاید خودکشی جزو مسائل این دستگاه باشد، اما هیچ سازوکاری برای پوشش جدی کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، ندارد.
به هر حال کسی که یک بار اقدام به خودکشی کرده است احتمال تکرار ارتکاب آن را دارد و مواردی، پس از اقدام چندباره، جانشان را از دست داده اند. در بررسی هایتان، تجربه کشورهای دیگر را چطور دیدید؟
آنها ساختارهای مشاورهای متفاوتی دارند و البته میزان خودکشی شان هم متفاوت و خیلی بالاتر از ما است. بیشترین آمار خودکشیها به نسبت جمعیت، مربوط به اروپای غربی و کشوری مثل سوئیس است. سوال شما تا الان مسئله من نبوده. این سوال میتواند موضوع یک تحقیق باشد و ندیده ام محققی درموردش کار کرده باشد.
مسئولان میگویند آمار خودکشیهای منجر به مرگ در خراسان رضوی پایین است. باتوجه به مطالعاتتان، میزان اقدام به خودکشی هم در استان ما و مشهد پایین است؟
خیر! خیلی هم بالاست. عدد، خیلی بزرگ است. نمیتوانم بیان کنم.
چرا؟
نمیتوانیم تحلیل جامعی داشته باشیم. دادههای کیفی مان درقالب یک مقاله تا یکی دو ماه دیگر منتشر میشود. وضعیت استان ایلام را میدانم، چون مدتی برای تحقیق آنجا بودم. عددشان بزرگ و عجیب و غریب است. آمار مشهد به نسبت خودمان قابل تامل و بزرگ و از ایلام، کوچکتر است. البته مشهد در یکی از آسیبهای اجتماعی که قبلا سرآمد کشور بود، همچنان بالاترین در کشور است، اما رشد آن اکنون کند شده است. حتی ممکن است در دوره هایی، این رشد، منفی شود. البته هنوز مانده است تا به این مرحله برسیم. به طورکلی آسیبهای اجتماعی در مشهد رو به افزایش است.
میگویند خودکشی و خبرهای آن، مُسری است. این جمله را تحلیل کنید و بگویید دلیل بالابودن خودکشی در استانهای غربی همین است؟
این جمله، مبتنی بر یک داده قدیمی است. داستان غرب ایران هم مفصل و متفاوت است. آنجا الگوی خودکشی در دورهای که الان تغییر کرده است، مُسری بود. از سالهای ۶۷ به بعد، خودسوزی به عنوان شیوهای برای خودکشی در ایلام مُد شده بود. این خودسوزی یک شیوه برای اعلام اعتراض فرد به خانواده اش بود. حالا اینکه بگوییم اگر در مشهد اعلام شود سالانه برای مثال، ۲۰۰ نفر خودکشی میکنند، باعث افزایش خودکشی میشود، به نظر من حرف دقیقی نیست.
چرا در استانهای غربی میزان خودکشی همچنان بالاست؟
به دلیل تعارضاتی که وجود دارد و خیلی هم جدی است. ساختارهایشان به شدت سنتیتر از مشهد و به صورت ایلی عشایری است که دارد فرومی پاشد. ساختار درحال فروپاشی است، اما فرهنگ، نه و دارد به افراد فشار میآورد. این یک پاسخ کوتاه است. فیلم «عروس آتش» را ببینید، بهتر متوجه صحبتم میشوید. وضعیت اقتصادی در غرب کشور هم با وجود ظرفیتهای موجود، پایینتر از اینجاست. وقتی ساختار و اوضاع اقتصادی این طور است، فرد به سمت ناامیدی کشیده میشود.